شعری از علی کریمی‌کلایه

دلم به خیل خیال تو برده شد «مهدی»
خیال من به خیالت سپرده شد مهدی

همین که خواستم از عهد با تو بنویسم
به موریانه‌ترین وجه خورده شد مهدی

که یار غار اگر کودک درونم بود
به شَتم زندگی‌ام سالخورده شد مهدی

نشد کنار تو باشم، کنار من باشی
زمانه بار بزرگی به گُرده شد مهدی

فراق بین تو و من دلیل داشت مگر؟
دلایلش چه یکایک شمرده شد مهدی

دوباره روز سفر کردنت به یاد آمد
سرم میان دو دستم فشرده شد مهدی

شنیده‌ایم بگویند مرده زنده شده
نگفته‌اند ولی زنده مرده شد مهدی

Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *