شعری از سارا شاملو

مبل‌ها دور میز می‌چرخند
ابرها روی مبل می‌خوابند
اشک‌ها روی شمع می‌… چِکـ… چِکـ…
شمع‌ها روی کیک می‌آبند!

«چهل و شش» دقیقه‌ حبس شدم
در سکوت شبانه‌ی ریه‌هات
باختم تا همیشه قافیه را
بعدِ دل‌باختن به قافیه‌هات

تو «سپیدی»، همیشه «آزادی»
همه‌چیزت چه‌قدر «موزون» است!
هرچه آرایه‌ در دلم دارم
به تو و خنده‌هات مدیون است

اشک‌هایِ شدیدِ شعله و شمع
می‌چکد شاعرانه گوشه‌ی میز
کیک تو، چارپاره‌‌‌تر شده‌است
پاره‌هایی که پخش در پاییز…

ابرها چای داغ می‌نوشند
مبل‌ها می‌خورند کیکت را
زیر باران که می‌روی، بردار ↓
چتر رنگیِ روی شِیْکت را
قرمز و سبز… زرد و نارنجی…
زیر چترت جهان تماشایی‌ست
چند لحظه فقط به‌خاطر من
مکث کن! روی این دقیقه بایست!

«چهل و شش» دقیقه پرسه زدیم
زیر بارانِ آخرین غزلت
گریه کن با قصیده‌های بلند
مثنوی را بگیر در بغلت

مانده از شعرهای بارانی
ردّی از چکمه روی چِکـ… چِکه‌هام
سکته‌های خفیفم از ترس است
گوش کن به صدای سکسکه‌هام

«دهِ مهر» است و وقت بی‌نظمی!
عاشقانه سقوط خواهم کرد روی کیک، روی مبل، روی شمع‌ها و تو خوب می‌دانی «سقوط»، شاعرانه‌ترین راهِ دوست‌داشتن است

آرزوهای خشک و خالی را
من به‌جای تو فوت خواهم کرد

تو همیشه شگفت‌ْانگیزی! 
از خودت باز رونمایی کن
متولد شو با تمام وجود!
از جهان آشنازدایی کن

Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *