یک هفته نیش زخمه و یک هفته نوش زخم
عادات ماهیانهی دنیای لعنتیست
محصور بار خوب و ثمرهای تازه نیست
باغی که بیگزند از هرگونه آفتیست
چشمان تنگ محتسب و وهم بنگ، در ↓
کمبود، به توان کمی بیکفایتیست
که ضربدر حسادت و منهای درد شعر
کوهان کینههای شترهای پاپتیست!
کوهِ سِهکینههای شترهای پنبهزن
در صحنِ مجلسِ علنی کوتولهها
با قطر مضحک نِی ساندیس دولتی
بستند افترای نحیفی به لولهها
اینجا بهجای نان و پنیر همیشگی
از بمب پر شدهست دبستانِ کولهها
اینجا زمان جنگ فراموش میکنند
همخونی برادرشان را گلولهها
دنیای برگ خوردن گندهتر از دهن!
با ژستهای شاعری دودکردنی!
از خواب تا کباب به دزدیدن کتاب
از روی متن ترجمههای «براهنی»!
از یک کلاه مسخره بیرون کشیدنِ ↓
یک جفت بچهسِرتِق خرگوش مردنی
شاعر شدن درون کُتِ مارکدار، در ↓
دنیای بورژوازی دستمالگردنی!
شک میکنم به گریهی غمگین واژهها
شک میکنم به بغض غزلهای سنتی
به ثُلب نطفهی حَضَرات رقیبکُش
اسطورههای این ادبیات نکبتی
شک میکنم به جادهی چالوس و راه قم
به راستی و مستی مشروب دولتی!
شک میکنم به آنکه به «یغما» نمیرود!
شک میکنم به رابطههای حکومتی
آنان که از کلام تو شاعر شدند و حال
دامان شاعری تو را انگ میزنند
با این مزخرفات سراپا دروغشان
در وهمشان جهانِ که را رنگ میزنند؟
در خشت خام، آینه بودی برایشان
با نیت شکستن تو سنگ میزنند
این سُفلگان هنوز هم ای دوست! «ناگهان ↓
با تلفن تو» به زنشان زنگ میزنند
دیدگاهتان را بنویسید